خواب و بیدار جنبش های دانشجویی استان آذربایجان غربی
جنبش دانشجویی و یا همان قشر دانشجو همیشه و در تمام مقاطع زمانی انقلاب اسلامی به عنوان گروهی پیشرو و چشمان تیزبین و باز جامعه با عدالت و آرمان خواهی و به دور از محافظه کاری در برابر تمامی مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خود واکنش نشان داده و خود به عنوان گروهی جریان ساز عمل نموده است. مقام معظم رهبری فرموده اند: "یک لحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. "
جنبش دانشجویی در استان آذربایجان غربی و به خصوص شهر ارومیه سابقه ی خوب و طولانی دارد و در طول زمان به دلایل مختلف دچار نوسانات فراوانی شده است اما تا به حال کلیت حرکت جنبش دانشجویی در استان جریانسازی بوده است. اگر کمی به گذشته بازگردیم و سال 86 و 87 را مرور کنیم دوران خوب و بانشاطی از جنبش دانشجویی ارومیه به ذهن می آید، هر چند شاید خالی از اشتباه و خطا نیز نبوده است.
اما به مرور با نزدیک شدن به انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری تشکل های دانشجویی این شهر طبیعتا به سمت فضای سیاسی انتخابات رفتند. در این بین بعضی از تشکل های دانشجویی بجای تبیین گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه سیاست و پرهیز از جناح بازی ها به دام احزاب افتادند و تبدیل به پیاده نظام جریانات سیاسی شدند که خود آفتی جبران ناپذیر محسوب می شود. و در مقابل برخی دیگر از تشکل های دانشجویی این شهر با حضور در بدنه دولت، دولتی شده و آزاداندیشی را فدای مصلحت ها کردند.
از تجربه چندین ساله جنبش دانشجویی میتوان برداشت کرد که تا هنگامی که دانشجویان به دنبال آرمانخواهی و عدالتطلبی و فارغ از منافع حزبی و گروهی باشند، دارای قدرت اثرگذاری و جریانسازی هستند، اما هرگاه نزدیکی این جنبش به مراکز قدرت و دولتی زیاد شود، از اثرگذای آنان به شدت کاسته میشود .
نمیخواهم فضایی سیاه و آلوده به تعصب را ترسیم نمایم ولی با نگاهی به رسالت امروز جنبش دانشجویی و مقایسه آن با عملکرد تشکل های دانشجویی در ارومیه به واقعیتی تلخ می رسیم که امروز دیگر بر هیچ کسی پوشیده نیست. متاسفانه جنبش دانشجویی در این شهر و با آن پرونده ی روشن دچار رخوت و رکودی سنگین شده و آن استقلال که لازمه ی حیات این جنبش می باشد، نیز از دست رفته است. نقد و انتقاد که خاصیت بنیادین تفکرآرمانگرایانه دانشجویان می باشد جای خود را به محافظه کاری و مصلحت اندیشی های بیجا داده است . سطحی نگری و کلی گویی نیز وضع حال این جنبش هاست. جنبش هایی که انتظار می رفت پیش قراول حرکت های اجتماعی و سیاسی جامعه و بازی گردان این مسائل باشند حالا به یک بازیگر عوام تبدیل شده اند .
بی شک این رخوت و رکود بواسطه محافظه کاری ها، سیاسی بازی ها، تفردگرایی، دور شدن از مطالبات واقعی توده های مردم و گیرافتادن در تشکیلات های بی خاصیت که بجز برپایی چند اردو و جلسات مکرر بی نتیجه عمل دیگری انجام نمی دهند ایجاد شده است.
با توجه به تحولات اخیر جهانی و داخلی نظیر بیداری اسلامی ، مسئله سوریه، غزه و یا تحریم های بین المللی و گرانی های داخلی ، بحث داغ اصلاح قانون انتخابات و نزدیک شدن به انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری و شوراهای شهر، و عنایت به مهجور ماندن شاخص ها ، آرمان ها و گفتمان واقعی انقلاب ، تشکل های دانشجویی ارومیه بجز برپایی چند مناظره آن هم با جناح بازی سیاه و یا انتشار بیانیه های سطحی اقدام دیگری نکردند، مثلا بسیج دانشجویی استان آذربایجان غربی در حالیکه تمام مردم کوچه بازار فشار گرانی را با پوست و گوشت خود لمس می کردند و در این بین به مستضعفین بیشترین فشار می آمد موضع گیری خاصی نکرد . ظاهرا امروز جنبش دانشجویی قرار نیست از حصار دانشگاه بیرون بیاید و به عنوان تنها تریبون پابرهنگان انقلاب عمل کند!
و امروز که در سالگرد 16 آذر 32 و شهادت 3 شهید این جنبش انتظار می رفت جنبش های دانشجویی حداقل اقدام به اجرای کارهایی کوچک جهت زنده نشان دادن خود کنند بازهم سکوتی سنگین در دانشگاه حکم فرما بود و بسیج دانشجویی استان با یک کوه پیمایی نمادین و نشستی یا بهتر گعده ای دوستانه با استاندار محترم (و جنبش دوست !!!)در دانشگاه آزاد این روز را گرامی داشت و از تشکل های دیگر دانشگاهها خبری نبود .
آیا واقعا این سهل انگاری و سطحی نگری بزرگترین خیانت در حق نظام و آرمان های رهبر معظم انقلاب نیست ؟جنبش دانشجویی چه جوابی دارد؟!